مشاهده گر باش

ما زندگی نمی کنیم ، شیاطین دارن جای ما زندگی می کنن ، شاید نفهمیدی من چی گفتم به تو . قرار نیست اینو فهم کنی قرار هست این رو شهود کنی . و گرنه دوباره ، هی تکرار ، هی تکرار . مریضیهای مختلف . ببین چه بیداریِ عظیمیِ . یک بار برای همیشه  ، بور شیطان رو بزن کنار . برو وسط قرار بگیر ، مثل مولانا و برو شروع کن به سماع کردن . سماع کن تا دیدی فکر اومد . بلافاصله ببینش ، فقط همین شیطان خیلی ضعیفِ ، همون طور که الان دیدیش رفت کنار ، ببینش ، ما عظمتی در درونمون هست . انیشتن یک درصدش هم استفاده نکرد ، که شد انیشیتن … بیا من و تو دست به دست همدیگه بدیم استفاده کنیم .برای رهایی از موضوعاتی در گذشته که به شما ظلم شده . هر نوع بر چسبی را از آن موضوع بردارید ، مانند حق کشی . برچسب رو ازش بردار حق کشی نیست یک اتفاق بوده . نمی تونی برداری ؟! درد می کشی … کی خوشحال میشه ؟! شیطان … باید بپذیریش تا ببینیش ، تا شیطان هم ببینی و در عین حال متوجه بشی هیچ اتفاق خاصی نیست این اول برچسب حق کشی ، بی معرفتی ، نادانی و … اینها همه رو بردار ، همه رو … چون بر چسب ها برای خودت درد ایجاد می کنه این یک واقعیتی که اتفاق افتاده … می پذیرم که یک واقعیتی اینجا اتفاق  افتاد… این واقعایت رو به عنوان فقط یک چیزی که واقع شده می بینم یه اردک مثلا اومده رد شده از بالا … معذرت می خوام این رو سر من فضولاتش رو ریخته . من بگم ، عجب چیز حق کش ، حق خوری هست . اومد رد شد ، روی سرِ من … بابا اردک چه می فهمه … تو فقط به عنوان یک واقعه ببین ، یک واقعه ای اتفاق افتاده … اگر من این اردک رو بزرگش کنم ، فضولاتش هم خیلی بزرگ میشه ، من خیلی موقع ها دیگه به من بی حرمتی میشه ، ناحقی می کردند خیلی موقع ها قهقه میزدم ، قهقهه ای مستانه ، مشاهده گر میشید …  با خودش حال می کردم ، می گفتم دمت گرم ، داری چیکار می کنی …

فهرست